• فصل نخست: مسؤولیّت مدنی در تجارت بینالملل • فصل دوّم: مسؤولیّت مدنی تجاری در فضای مجازی (سایبری) • فصل سوّم: مسؤولیّت اجتماعی سازمانی و جایگاه آن در تجارت بینالملل • فصل چهارم: مسؤولیّت کیفری بنگاههای اقتصادی بینالمللی در عرصهی تجارت جهانی • فصل پنجم: جرایم بینالمللی در حقوق تجارت بینالملل • فصل ششم: تجارت بینالملل و حقوق محیط زیست • فصل هفتم: تجارت بینالملل و حقوق بشر • فصل هشتم: تجارت بینالمللی و توسعهی پایدار • فصل نهم: تعارض قوانین در حقوق تجارت بینالملل • فصل دهم: حلّ و فصل اختلافات تجاری و بازرگانی بینالمللی
با همکاری: دکتر قاسم نبیزاده کبریا دکتر محمّدرضا دارابپور دکتر مریم غنیزاده بافقی محمّد دارابپور
دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
قطع: وزیری نوبت چاپ: اول / 1396 ناشر: انتشارات خرسندی تعداد صفحات: 372 شابک (isbn): 978-600-114-742-5
مقدمه کتاب:
انسانها همه در حقوق شهروندی برابرند. هیچ کس حقی بیش از دیگران ندارد. نمایندگان شهروندان فقط در حیطه اختیاری که به آنها داده شده است، حق اعمال اختیارات اعطایی را دارند. کسانی که در راس امور هستند، اختیار خود را از جای دیگری کسب نمیکنند. گاهی این حقوق مورد تعرّض قرار میگیرد و نیاز به حمایت دارد. کتاب راهکارهای حقوق حمایتی که ثمره و حاصل تجربه سه دهه قضاوت، وکالت و تدریس در دانشگاههای شهید بهشتی و دانشگاه امام صادق (ع) میباشد در دو بخش تنظیم شده است. در بخش اول (فصل اول تا هفتم) به حقوق مکتسبه ثالث، حقوق معنوی و حفظ حرمت مردم، تنازعات در اسباب تملّک، حقوق مصرف کنندگان و کاستیهای آن در حقوق ایران، ارزیابی شروط ناعادلانه قراردادی برای حمایت از طرف مغبون و ضعیف و تقسیط منصفانه مهریه برای حمایت از طرفین دعوی و حمایت از بیماران در مقابل اخذ برگه رضایت یا برائت پزشکان قبل از معالجه یا عمل، که همگی مرتبط با پروندههای حقوقی میباشد، پرداخته شده است. بخش دوم کتاب (فصل هشتم تا دهم) به مسائل پروندههای چالش برانگیز کیفری اختصاص یافته که مسائلی مانند گسترش رباخواری در پوشش پیشگیری از جرم، تبعات تبانی طرفین دعوی برای حیف و میل اموال ثالث و برخورد دادگاهها در اتهامات مربوط به بزه خیانت در امانت اختصاص یافته است. در این سه فصل سعی نویسندگان بر این بوده است که حقوق اشخاص ثالث در دادگاهها که در جریان امر رسیدگی قرار نمیگیرند محفوظ بماند و علاوه بر آن تلاش شده تا از انجام جرم توسط نهادهای دولتی و جرم انگاری اقداماتی که جنبه مجرمانه ندارند به نحو مستدل علمی مقابله گردد. بنابراین، این کتاب در ده فصل تدوین گردیده است. فصل اول در خصوص حقوق مکتسبه ثالث است. یکی از عمدهترین مسائلی که در حوزه عملی وقف مبتلی به دادگاهها و محل نیاز مبرم حقوقدانان از جمله قضات محترم و وکلای گرامی دادگستری میباشد، مسأله حقوق مکتسبه ثالث در مقابله با مالکیّت بر عین موقوفه و مالکیّت بر منافع و حقّ انتفاع است. علمای حقوق و قضات دادگاههای عالی نیز گاهی از این مهم به طور کامل غافل مانده و اثرات آن را مدّ نظر نداشتهاند. برای روشن شدن این حقوق مکتسبه، لازم است اوّلا تحقیقی صورت پذیرد که مالک مال موقوفه چه کسی است. پس از شناخت مالک، حقوقی که ممکن است له یا علیه او اعمال شود، مشخص خواهد شد. بررسی تئوریهای چهارگانه مالکیّت موقوفه در حدیث و فقه و عرف و قانون، راه را برای شناخت حقوق و تکالیف اشخاص ثالث در موقوفه (حقوق مکتسبه) میگشاید. تحقیق در حقّ اولویّت متصرّفین و مستأجرین در این اموال با بررسی شیوه ایجاد، حیطه آن، مستندات قانونی و نحوه سلب این حق، باعث روشن شدن هر چه بیشتر حقوق مکتسبه میگردد. این فصل با شناخت مالک موقوفه و تجزیه و تحلیل حقّ اولویّت ثالث، علاوه بر انفتاح طرق حلّ اختلافات در خصوص ایجاد، اعمال و ادامه حقوق مکتسبه و عدم تعارض آن با ابطال فروش اسناد رسمی موقوفه، مقاصد وقف از یک طرف و حقوق مکتسبه را از طرف دیگر، در دو کفه ترازوی صلاح و نفع اقتصادی میگذارد و میکوشد تا راه حلی برای جلوگیری از ادامه عدم تعادل دو کفه ترازو پیدا شود. راه حلّ رفع مشکلات مرتبط با حقوق مکتسبه و تعادل آن با مقاصد وقف را باید با مطالعه متن این فصل جستجو کرد. فصل دوم به خسارت معنوی اختصاص یافته است که در مورد اثبات برتری حفظ آبرو و حیثیت مردم بر جسم و جان آنان است. گاهی رسانههای همگانی، با توجّه به انتساب به قدرتهای بزرگ، چنان حیثیّت و آبروی فرد یا سازمان یا نهاد مردمی را ضایع میکنند که حتی در صورت تبرئه در دادگاههای داخلی یا بینالمللی، گذشت سالهای طولانی هم برای جبران خسارت وارده توسط آنها کافی نیست. حقوق معنوی افراد، اگر دارای اهمیت بیشتری نباشد، حداقل در ردیف حقوق مالی و حقوق تمامیت جسمی اشخاص است. این فصل با بررسی شمائی از عناصر قانونی و انواع حقوق معنوی که تقریباً در ملل و نحل مختلف شناخته شده، ضمن تشحیذ ذهن خواننده، به اوج اهمیت تمامیت حقوق معنوی اشخاص در قوانین و مقرّرات اسلامی و قوانین موضوعه پرداخته و سپس به وضوح نشان داده که قوانین موضوعه، به ویژه مقرّرات شرعی، آنقدر در حرمت این حقوق ظرافت به خرج داده که حتی حقوقدانان را مبهوت میسازد؛ مضافاً اینکه در شرع علاوه بر مجازاتهای دنیوی، مجازاتهای اخروی نیز در نظر گرفته شده است. با این وجود، نه در قوانین موضوعه و نه در قوانین شرعی آنگونه که بایسته است راهکاری (جز مجازات، مجازات و مجازات) برای جلوگیری و به خصوص تسکین آلام خواهانها و کسانی که ضرر و زیان معنوی دیدهاند، ارائه نشده است. از آنجایی که جبران خسارات معنوی رنگ و بوی مدنی دارد و قانونگذاران، ناظران و مجریان خود در معرض این خسارات قرار نگرفته یا هنگامی که در معرض خطر بوده، جایگاه و سمت خود را از دست دادهاند، چاره اندیشی برای عملی نمودن آن نکردهاند. لذا لازم است با توجّه به اهمیت موضوع، در خصوص حفظ حقوق زیاندیدگان که به باد فراموشی سپرده شده و امنیت تمامیت حقوق معنوی مردم و جامعه تمهیداتی اندیشیده شود که شرح آنها در این فصل آمده است. فصل سوم حقوق اکتسابی مالکیّت و منازعات در تحقق آن را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. بحث از اسباب تملّک، با توجّه به عدم درج همه موارد آن در قوانین موضوعه و عدم تحقیق و نگارش کافی حول موارد مرزی آن، غالباً در دادگاهها مشاجره انگیزه بوده است. اعطای سهم دیه و یا مبلغ قابل پرداخت بیمهی مرتبط با متوفی، توسط مسؤول پرداخت دیه یاشرکتهای بیمه به هر کدام از ورثه قبل از فراهم آمدن شرائط تملّک، یکی از این موارد است. بی تردید نزاعهای جزائی در مالکیّت ترکه، معمولا همراه و همگام با جنگ نا آگاهی ورّاث در مهر، ارث و دیه بوده است. اگر منازعات مرتبط با مالکیّت با علم بر ارکان و شروط و نحوهی تعلق آن فیصله یابد، بسیاری از مشکلات مردم و دادگاهها حلّ و فصل خواهد شد. به طور طبیعی، گاه به گاه، کسب اموال و حفظ یا تحصیل مالکیّت موجب نزاع میشود، ولی اگر این مالکیّت بدون زحمت و مشکل، به عنوان مثال از طریق به ارث رسیدن اموال کلانی، باشد نزاعها سنگینتر خواهد بود. گاهی اختلاف بین یک وارث با سایر ورثه و سایر طلبکاران به تصور این که حقوق وی نادیده گرفته شده است، موجب سفک دماءِ و آلام فراوان میگردد. حداقل این که، اختلافها و کینهها باعث رجوع ورّاث به مراجع قانونی و طرح دعاوی خیانت در امانت و گذر طولانی عمر و صرف مال در راهروهای دادگاهها میشود و چون طرفین اختلاف به قانون اشراف کامل ندارند، و نمیدانند مسیر حلّ و فصل اختلافات مالکیّت، نسبتاً طولانی است، ممکن است افراد متفاوت را متهم به اعمال نفوذ کنند! این فصل، در جستجوی علت منازعه در مالکیّت و تلاش در ارائه طریق رفع مشکلات مرتبط با آن میباشد و در استقرار مالکیّت بر ترکه، دیه، حقّ بیمه و مهر با استقراء در قوانین موضوعه و منابع قانونی به بررسی میپردازد و نحوه استقرار مالکیّت، برای رفع شبههی امکان تصرّف غیر قانونی اموال را نیز به چالش میکشد. تأثیر وجود یا فقدان مالکیّت دیه، اموال تحصیل شده از بیمه گذاری و بالاخره موارد مختلف بحث انگیز مهر زوجه و ترکه در وقوع جرم خیانت در امانت، امر دیگری است که به همراه تنیدگی مالکیّت و تصرّف و امانت که موجب اختلافات میگردد، مورد پژوهش قرار گرفته و راه حلهای مناسب آنها جستجو شده است. فصل چهارم در خصوص حقوق حمایتی اعطایی جامعه به قشر مصرف کننده است. به طور طبیعی، هر انسانی مصرفکننده است. حفظ و تعالی حقوق مصرف کنندگان یعنی تکریم انسانیت. خلقت اشیاء، تولید، صنعت و به ویژه حقوق و مقرّرات آن به عنوان یک مجموعه برای انسان است، نه انسان برای آنها. اگر حقوق بشر، که یکی از موضوعات آن حقوق مصرفکننده است، سر و سامان یابد، سایر مسایل آن تابعی از این حقوق خواهد بود. نویسندگان و حقوقدانان ایرانی و مجلس شورای اسلامی در جهت به رسمیت شناختن حداقلی از حقوق مصرفکننده ایرانی تلاش کرده، اما آنها به دلایل مذکور در این فصل، به جز در مورد مصرفکنندگان خودرو آن هم به صورت ناقص، ناکام ماندهاند. تفاوت فلسفه و دیدگاههای قانونگذاران یکی از علل عمده این اختلافات بوده است. فلسفه قانونگذاری یا فلسفه حمایتی اعمال قانون، مطلبی اساسی و ماهوی است که اثرات مفید یا مضّر آن برای مصرفکنندگان غیر قابل انکار است. اگر از بدو امر فلسفه صحیح قانونی مشخص شود، قانونگذاری بر مبنای آن صورت خواهد گرفت و وصول به اهداف مورد نظر تسهیل خواهد شد. طرح و تشریح نحوه حمایت حقوق انگلیس و مقایسه آن با حقوق ایران، این کمبودها را در این سیستم حقوقی برجستهتر کرده است. معذوریت نویسنده در صراحت کلام، اجبار وی در به کار بردن ایهام و خوف متعارف وی، موجب نشده که انتقادات گزنده ولی سازنده خود را مطرح نسازد. حتی مقایسه «بود و نبود» در این نوشتار هم، دست اندرکاران را ترغیب به حمایت از ایجاد و توسعه این نوع از حقوق مردم میکند و پیشنهادات ارایه شده در سطور مختلف فصل حاضر نیز کاتالیزور این روند خواهد بود. تصویب قانون 1386 حمایت از مصرفکنندگان خودرو، دلیل مستحکمی است که پیشنهاد نویسنده در سایر موارد با حقوق و فقه اسلامی هماهنگی داشته و مفید به حال جامعه کنونی است. فصل پنجم به ضرورت حمایت از مصرف کنندگان در مقابل شروط ناعادلانه مورد تخصیص یافته است. در اوایل سدهی حاضر در ایران و نیز بعد از انقلاب صنعتی در کشورهای پیشرفتهی صنعتی، تحولات عمدهای در موقعیت اجتماعی و قدرت اقتصادی طرفین قراردادهای مصرف به وجود آمد. تنوع قراردادها، پیچیدگی بازارها، تخصصی شدن دانش تولید، عرضه و استفاده از کالاها در ظاهر دلالت بر نبود اطّلاعات کامل و انتخاب معقول از طرف ضعیف قراردادها (عمدتاً مصرفکننده)، دارد. در این صورت، طرفهای ضعیف معاملات تحت حاکمیت حقوق سنتی قراردادها، قادر به تامین متعادل منافع و تعّهدات خود در قرارداد و تخصیص کارآمد منابع نبودهاند. در واقع در چارچوب حقوق سنتی معاملات و بر مبنای اصل آزادی قراردادها، غالب معاملات و یا شروط قراردادی به طور نظام مندی باعث ورود ضرر به طرف ضعیف شده و به تخصیص نا کارآمد منابع میانجامید. این کاستیها در سطح جهان و در موارد محدودی در ایران، دولتها را بر آن داشت تا در قالب شناسایی شروط ناعادلانه با وضع مقرّرات جدید، در قراردادهای مزبور مداخله نموده و از این راه، در صدد رفع آن کاستیها بر آیند. کاستیهای مزبور، در واقع همان ناتوانی نظام سنتی حقوق قراردادها در نیل به اهداف نظامهای سیاسی و حقوقی است که ریشه در ارزشهای بنیادین و سنتهای فکری حاکم بر جوامع مربوطه دارند. با توجّه به تعدد کاستیها، دخالت دولت در قراردادهای حاوی شروط ناعادلانه بر مبانی متعددی مبتنی است که از آن جمله میتوان به نیازهای اجتماعی و کارایی اقتصادی اشاره داشت. از این رو، در این فصل با توجّه به ضرورتهای اجتماعی و کارآمدی اقتصادی قراردادها، علل شناسایی دستهای از تعّهدات به عنوان «شروط ناعادلانه»، در قراردادهای مصرف و انکار و عدم شناسائی آنها در سایر قراردادها مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. فصل ششم در مورد درد و غم بانوانی است که در کشاکش زندگی موهای خود را سپید کرده و مرد سالاری قانون، آنها را رنج میدهد. پول جای محبت را نمیگیرد ولی تسکین قسمتی از درد و رنجهای زندگی است. مَهر و مِهر دو بال فرشته زیبای عقد نکاح و ازدواجند که در آسمان نگاههای اقتصادی پراکندگی عطرهای مالی آن نوید بخش است. آنان که دارای قدرت اقتصادی قویترند، حرف اول میزنند و معمولاً مردان از خود راضی، گوی این بازی را میبرند. در این شرائط بانوان هرچه زندهاند بازندهاند. نه بر حسب متعارف قدرت طلاق همسر خود را دارند، نه از نظر قانونی اقتدار مساوی و نه اختیار موازی. هنگامی که بانوان در آتش اختلاف بازنده مِهرند، چشم انتظار اکتساب هزینهها از راه مَهرند. همیشه انتظارها به ثمر نمیرسند و حدیث تسلیط بر مَهر نیز با قرار تقسیط دادگاه رنگ حزن و نوحه سرایی میگیرد. دوست عاشق دیروزی از پشت خنجر میزند؛ نه تنها رضایت به طلاق نمیدهد که به جای امتنان، ناله افتقارِ در حال احتضار با چشم اشکبار برای اثبات اعسار در دادگاه سر میدهد. وعدههای نیکو جای خود را به وعیدهای تندخو میدهد. آنکه خیال میشد درد آشنا و همرنگ است از پس دیدارِ شیرینِ وصال، چهره تلخ جدایی نشان میدهد و آماده جنگ است. هم او که خود را عاشقترین قلب زمینی برای همسرش معرفی میکرد، دیگر راضی به اجرای طنین هماهنگ همنشینی نیست. بانویی که تصور میکرد با ازدواج از غم رها میشود، دچار جور و جفا میگردد. قسط بندی ناروای مَهر در دادگاه بلای جان او شده و آخرین رگهای امید وی را قطع میکند. این فصل راهی است برای دفع این بلای ناخواسته، و پاسخی برای تعدیل آن درد نورسته در جهت آرامش و آسایش بیشتر بانوان که از قبیله ترنّم لبخند دیروز آمده و امروز در غم و ماتم شکستِ پیروزی نشستهاند. فصل هفتم راجع به خطاهای پزشکی است که زندگی انسانهای زیادی را تحت مخاطره قرار میدهد. گاهی برخی پزشکان با اخذ یک برگ رضایت یا برائت از بیمار یا بستگان وی، کل حقوق بیمار را تحت الشعاع قرار میدهند. قانونگذارانِ برخی کشورها بدون توجّه به نوع راههای درمان جدید (که مختصر به تجویز داروهای گیاهی نمیشود) به داستانهای قدیمی و صراحت برخی قوانین متوسل شده و اخذ نامه برائت را موجب عدم مسؤولیّت پزشک به شمار میآورند. ظاهراً سیستمهای مختلف حقوقی، از جمله مذهبی و عرفی، هدف مشترکی را در مباحث مسؤولیّت مدنی دنبال میکنند. این هدف، همانا، جبران خسارت وارده به زیان دیده میباشد. علیرغم اعمال کنترل و نظارت و رعایت استانداردهای درمانی در کشورهای پیشرفته خطاهای پزشکی قابل توجّهی رخ میدهد، به عنوان مثال در کشور آمریکا سالانه 44 تا 98 هزار نفر به دنبال بروز خطاهای پزشکی جان خود را از دست میدهند که مطالعات نشان میدهد، این تعداد بسیار بیشتر از فوت شدگان ناشی از برخی جنگها و تصادفات وسایط نقلیه موتوری، سرطان پستان و ایدز است این در حالی است که پزشک (در آنجا) وقت کافی را صرف معاینه و درمان بیمار کرده و توضیح کافی در خصوص بیماری و انجام آزمایشها و داروهای لازم را به بیمار میدهد. به هنگام تحویل دارو ضمن ارائه توضیح لازم در خصوص چگونگی، زمان و میزان مصرف دارو، تمامی مشخصات پزشک، بیمار، نام دارو بر روی برچسبی بر ظرف و شیشه دارویی بیمار الصاق میشود که خود به لحاظ جلوگیری از خطاهای پزشکی موثر است.[1] با این قیاس، خسارات عظیمی که در کشورهای جهان سوم در هنگام درمان و جراحی رخ میدهد به وصف نمیآید. در این فصل، بر این نکته اصرار شده است که حتی اخذ برائت در مواقعی که رعایت نظامات و علم روز پزشکی نشده یا پزشک در حدّ صلاحیت خود اقدام ننموده است رافع مسؤولیّت نمیباشد و پزشک در اینگونه موارد مسؤول است. فصل هشتم اختصاص به موارد اکل مال به باطل دارد. گاهی دادگاهها ندانسته و بدون توجّه بر خوردن ناحق دارایی و اموال دیگران مهر صحت میگذارند. معمولاً قاضی شخص بیاطلاعی در مقابل دو شخص مطلع است. هر گاه یکی دلایل خود را ارائه و دیگری دلایل مخالف را تقدیم میکند، قاضی به درستی یا به اشتباه به قضاوت مینشیند. حکم صادره مطابق میل یک طرف و مغایر خواستههای طرف دیگر است. امّا هرگاه طرفین قاضی را در جهتی سوق دهند که حکم مورد خواسته و مطلوب طرفین را صادر کند تا حقوق شخص ثالثی را حیف و میل کنند، قضاوت چندان آسان نیست. در پرونده مورد بررسی که البته نامها اصحاب دعوی مستعار میباشند، عملاً چنین امری واقع شده است. در کنار این احکام، برای کسانی نیز پرونده سازی میشود تا موانع نیز از سر راه برداشته شود. نظارت انتظامی میتواند در مورد ممانعت همکاری وکلا و برخی قضات نادر با اینگونه اشخاص کار ساز باشد. اگر وکیل یک طرف، وکیل طرف مقابل شود مشکل ساز است، ولی هر گاه وکیل یک طرف، برای منافع همان طرف، کارهای وکالتی طرف مقابل را انجام دهد، و همکاری یا بیدقتی قاضی هم بر آن افزوده شود، فاجعه آمیز است. در این فصل نشان داده شده است که امکان چنین روندی وجود دارد. بنابراین، هر گاه چنین اتفاقی رخ میدهد، باید درصدد چاره اندیشی بود. فصل نهم اعتراض به ربوی بودن برخی اقدامات دولتی است. اگر به حقوق اسلامی ایمان داشته باشد، باید اقرار کنیم که، ربا در آن حرام است. تجارت و شرکت در سود و زیان حلال است. اقدامات برخی دادسراها و دادگاهها و اقدامات همه بانکهای داخلی صرفاً ربای در ربای در رباست. غالب مستندات دقیق منع رباخواری در احادیث و قرآن در این فصل آمده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. متأسفانه، برخی از نهادهای حکومتی، که در حسن نیّت آنها تردیدی نیست، با دلسوزیهای غیر متفکّرانه و به تصوّر این که در حال خدمت به خلق خدا هستند و با باور به این که قصد نیک پیشگیری از جرم در جامعه را دارند، عامل بسیاری از تخلّفات در جامعه میشوند و باعث تخریب تولید و زندانی شدن خدمت گزاران خدوم جامعه میگردند. گاهی نهادهای دولتی به جای پیشگیری از جرم، با نادیده گرفتن قوانین تجارت، فقه، قانون مدنی و حقوق و فلسفه آن، وارد معاملات خصوصی مردم شده و امر به ارتکاب کاری بر خلاف قانون (مثلاً پرداخت اجباری ربا) میکنند که اقدامی بسیار خطرناک است. هرگاه در قضاوت، به موازین قضایی عمل نشود، فلسفه حقوق و منافع کشور فدای سود جویی عدهای ظاهراً خوش موهبت ولی واقعاً بد عاقبت، میگردد. این فصل با توجّه به فلسفه و موازین فقهی و قانونی، درصدد اثبات وجود این توهّم در مراجع قضایی و زیان بار بودن چنین اقداماتی است که – صرف نظر از جرم یا تخلّف انتظامی بودن- باعث ایجاد ضرر و مسؤولیّت مدنی میگردد و در نتیجه ضرورت جبران خسارات را ایجاب میکند. فصل دهم در خصوص بیتوجهی در صدور برخی آراء کیفری مرتبط با بزه خیانت در امانت است. گاهی برخی آراءِ و احکام با نادیده گرفتن قواعد و اصول بدیهی و منطقی و مسلم فقهی صادر میشوند، در حالی که اگر منافع و یا ضرر صادرکنندگان مطرح بود، هرگز چنین احکامی صادر نمیشد. در این گونه احکام، نه تنها حقوق قانونی و شرعی بیگناهانی که در معرض اتهام قرار گرفتهاند، رعایت نمیشود، بلکه اصول اساسی آیین قضاوت اسلامی و رسیدگی قانونی نیز نادیده گرفته میشود. صدور این گونه احکام با هر علت اعم از علت نفسانی یا نارسایی علمی، مطلوب طبع عموم ملت و جامعه قضایی نبوده و نمیباشد، زیرا عدالت را خدشه دار میکند. دنیا دار مکافات است و بنا بر قاعده، صادرکنندگان چنین احکام با چنان طرز تفکری، خود با آثار آراء مشابهی مواجه خواهند شد که خود تافته و بافتهاند. در رأی مذکور در این فصل یکی از افراد بیگناه، به اتهام خیانت در امانت محکوم شده است، در صورتی که هیچ یک از ارکان و عناصر عمومی و اختصاصی جرم ادعایی در مورد وی وجود ندارد. به نظر میرسد، وظیفه تحذیر و هشدار ایجاب میکند که بدون ذکر نام واقعی اصحاب دعوی شرح و نقدی در این فصل بر آن نوشته شود تا در آینده مواجه با چنین آرائی نباشیم. این کتاب با هدف حمایت از مردم در طول پانزده سال گذشته به رشته تحریر آمده است. برخی از قوانین نسخ و قوانین دیگری به جای آنها تصویب شده است. قوانین جدید، تفاوت زیادی با قوانین قدیمی ندارند، لیکن، باز هم، قوانین جدید در متن یا زیرنویس گنجانده شده است تا خوانندگان از تغییرات قانونی مطلع باشند و در صورت نیاز به آن استناد کنند.
مهراب داراب پور زمستان 1395
[1] حسنزاده، دکتر علی، «اقدامات موثر بیماران در جلوگیری از بروز خطاهای پزشکی» مجله پزشکی، شماره 10 نشریه تامین اجتماعی اردیبهشت 1382، ص 21. بیمار موظّف است تا آنجا که مقدور است با خسارات مقابله نماید و چنانچه دانسته از این اقدام خودداری کند نمیتواند برای اقدام خویش پزشک را مسؤول بشناسد.
محمد رضا داراب پور، دانشجوی دکتری مهندسی و مدیریت ساخت، گروه مهندسی عمران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، ایران
جواد مجروحی سردرود، استادیار گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، ایران
غلامعلی طبرسا، استاد دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه شهید بهشتی، ایران
مهراب داراب پور، استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، ایران
چکیده
همه نظریه ها نسبی هستند، هیچ نظریهای کامل نیست و اگر کامل بود نظریه نبود، بلکه واقعیت یا با کمی اغماض حقیقت بود. نظریات در طول زمان ظهور و تکامل مییابند، توسعهپایدار، مبانی حاکم و شیوههای حصول آن هم تابعی از این قاعده هستند. رشد سریع علوم و تخصصی شدن آن سبب گردیده است که پدیدهای نو به نام “واگرایی علوم” رخ دهد. گاهی فعالیتهای علمی مختلف آثار متفاوت و بعضاً متضادی بر یک موضوع خاص دارند. فعالیتهای حقوقی، مدیریتی و مهندسی مرتبط با توسعهپایدار در ساختمانهای سبز متأثر و مؤثر بر یکدیگرند و از پدیده واگرایی علوم مستثنی نمی باشند. در این تحقیق تلاش شده است با بهرهگیری از مطالعه منابع روز و روش تحقیق کیفی (مصاحبه با نخبگان با استفاده از روش گلولهبرفی) در ترکیب با روشهای کمی و تحلیلهای آماری مدل مدیریت حقوقی توسعهپایدار با رویکرد ساختمانهای سبز در ایران تبیین گردد. بر این اساس شاخصهای اساسی سه رشته مختلف حقوق، مهندسی و مدیریت در کنار سیاستگذاریهای کلان شناسایی و ارزیابی شده است. نتایج حاصل از این تحقیق کمک شایانی بر انطباق برآیند نیروهای سه رشته یاد شده و تعیین مهمترین اولویتها برای نیل به اهداف توسعهای پایدار و جامع به ویژه در صنعت ساخت خواهد داشت.
واژگان کلیدی
توسعهپایدار – مدیریت حقوقی – ساختمان سبز – روش گلولهبرفی
بررسی اعتبار شرط دریافت یا پرداخت در قراردادهای بین المللی خرید و فروش گاز طبیعی
مجلهی تحقیقات حقوقی، دانشگاه شهید بهشتی، دوره 19، شماره 75، پاییز 1395، صفحه 117-142
نویسندگان
مهراب داراب پور، استاد حقوق تجارت بین الملل دانشگاه شهید بهشتی
مرجان فاضلی، دانش آموخته دکترای حقوق نفت و گاز، دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
شایسته است حقوقدانانِ کشوری که چهارمین تولید کننده گاز دنیاست، مبانی مسائل قراردادهای فروش گاز و شروط آن را ، نه تنها به روش سنتی بلکه به روش اقتصادی تجزیه و تحلیل کنند.این اعتقاد از این واقعیت نشات می گیرد که درج برخی از شروط در این قراردادها، به ویژه برای کشورهای تولید کننده گاز به لحاظ فواید اقتصادی تا اندازه ای ضروری است که در بسیاری از موارد بدون درج آن ، به دلیل عدم تحقق کارآیی اقتصادی ، توافقی حاصل نمی شود. موضوع مقاله حاضر بررسی یکی از این شروط اساسی دارای ماهیت اقتصادی به نام «شرط دریافت یا پرداخت» در این قراردادها است. به موجب این شرط خریدار حتی اگرگاز را قبض نکرده و مصرف نکند باید تمام یا بخشی از عوض قراردادی را بپردازد. این شرط صرفاً با ضرورت رعایت «سبب در تعهدات» یا وجوب مراعات «قواعد عمومی قراردادها» یا همگونی آن با «شــروط کیفری» قابـل ردّ نیست و روش های توجیـه آن نیز محدود به «شیوه جایگزین اجــرای تعهد» نمی شود. در ورای این دیدگاههای سنتی، توجیه های فنی و اقتصادی وجود دارد. مخالفان و موافقان در تحلیل های سنتی در خصوص بطلان یا صحت چنین شروط یا قراردادهایی سخن بسیار گفته اند که در مقاله حاضر به مختصری از آن اشاره خواهد شد. امّا این نوشتار درصدد آن است که ثابت کند در ورای تحلیل سنتی صحت یا بطلان شرط «دریافت یا پرداخت»، ضرورت پذیرش چنین شرطی بیشتر به خاطر عملی بودن و داشتن منافع برای متعاقدین و کارآمدی اقتصادی آن است.
پرثمرترین مبحث مسئولیتهای قراردادی و غیرقراردادی، بحث خسارت، میزان و نحوه پرداخت آن است. پرداخت خسارت، گاهی بهصورت درمان است و زمانی، حسب مورد، حکم داروی التیامبخش و بازدارنده را دارد. خسارت تنبیهی نیز از این قاعده مستثنا نیست. خسارت تنبیهی، نوعی خسارت غیرترمیمی است که بهخاطر تجری و بیاحتیاطی در رفتار زیانبار خوانده پدید میآید و بهمنظور تنبیه و بازدارندگی وی و دیگر افراد جامعه از تکرار اعمال مشابه، به حکم دادگاه، به نفع خواهان پرداخت میشود. مفهوم خسارت تنبیهی در حقوق انگلستان بهصورت سنتی وجود داشته، و بهصورت گستردهای در ایالات متحده امریکا و کشورهای دارای حقوق نوشته نیز رسوخ کرده است. بهعلت صدور آرایی علیه حکومت جمهوری اسلامی ایران در محاکم خارجی تحت عنوان خسارت تنبیهی، در ایران نیز با تصویب «قانون صلاحیت دادگستری جمهوری اسلامی ایران برای رسیدگی به دعاوی مدنی علیه دولتهای خارجی» در سال 1378 و قانون اصلاحیه آن در سال 1379، این نهاد بهصورت ناقص و بهعنوان اقدامی متقابل، وارد سیستم حقوقی ایران شد. با نسخ این قوانین، نهایتاً این روند در قانونی به همان نام در 17/2/1391 تکمیل شد. با تصویب این قوانین، محاکم ایران، طی آرای زیادی، علیه دولت خارجی (تاکنون تنها علیه کشور آمریکا) حکم به خسارت تنبیهی کردند. قبل از تصویب قانون فوق، در حقوق داخلی ایران، با توجه به اصل اعاده وضع زیاندیده به حالت سابق یا ابقای آن، خسارت تنبیهی مبنایی نداشت. حال این سؤال قابل طرح است که آیا با تصویب این قانون، نهاد خسارت تنبیهی وارد حقوق ایران شده است؟ پاسخ به این سؤال و بررسی قواعد و مقررات حاکم بر نهاد فوق و محدوده و امکان ورود این نهاد به قانون داخلی ایران، موضوع این مقاله است.
The Legal Concept and the Nature of Punitive Damages
نویسندگان [English]
Mehrab Darabpour Darabpour 1
Saied Soltani Ahmadabad 2
چکیده [English]
The punitive damages awards are pragmatic forms of redress and intermediate sanctions against anti-social misconduct of the defendants. These kinds of awards do not have compensatory character, but extra-compensatory ones. They will be given, in addition to the punishment and tort compensation, to the claimant in order to deter the members of the society from creating further damages towards the others, especially when the case of wealthy and powerful individuals and entities who undertake such misconduct is in issue. The present article explains that the Iranian Legal System did not deploy punitive damages against the defendants (people, entities, and foreign states) before 1999, to punish their misconduct. It only used to confine itself to the application of criminal, civil and tort laws. In the first part, after introducing backgrounds of punitive damages in foreign countries, and how it might work in international scale, the article describes the reasons by which this theory came to the attention of Iranian government. In other parts, the article explains the structure of punitive damages and clarifies the comparative advantages or disadvantages of punitive damages vis-à-vis other remedies and mechanisms available in Iranian Legal System. Finally, not only the article analyses the verdicts of U.S. courts against Iranian government and vice versa, but also considers whether the awards of punitive damages make sense to be issued by one state against the other or not.
کلیدواژهها [English]
Punitive Damages
Retributive Damages
Compensation
deterrence
Foundation of Punitive Damages
Retaliation
فلسفه حقوقی و ماهیت خسارت تنبیهی مجله حقوقی بین المللی
نویسنده: مهراب داراب پور، دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
سیف و شروط خلاف مقتضای استاندارد آن
مهراب دارابپور
(1392/9/ 1392 ، تاریخ پذیرش: 6 /2/ (تاریخ دریافت: 10
چکیده
سیف، چه به عنوان قرارداد و چه به عنوان شروطی برای درج در قرارداد در حقوق داخلی ایران
ناشناخته است، هر چند در بازرگانی خارجی این کشور کاربرد زیادی دارد. کثرت استعمال باعث
شده تا درک تمایز بین سیف و سایر قرادادها یا شروط مشابه و استاندار ده ای آن از اهمیت زیادی
برخوردار شود. شناخت حقوق و وظایف متعاملین در زمان انعقاد و شیو ههای جبران خسارت در
زمان نقض قرارداد، راهگشا و راهنمای خوبی برای تجار و حقوقدانان می باشد، به ویژه در زمانی که
این موارد، در چند سیستم حقوقی پیشرفته، با توجه به اصل آزادی قراردادها، به طور همزمان بررسی
شود. در راستای اینگونه آزادیها، گاهی ممکن است شروط خلاف مقتضای استاندارد سیف در
قرارداد درج شود و به طور ناخواسته، در روند حقوق و تعهدات طرفین و طرق جبران خسارت آن ها
خلل وارد کند. نوشتار حاضر درصدد شناخت سیف در حقوق انگلیس و اینکوترمز 2010 با نظری
کوتاه و سؤال آفرین به حقوق ایران است تا اولاً، ماهیت سیف در موضوعات سه گانه مورد بحث
برای کاربران اینگونه قراردادها روشن تر گردد، ثانیاً، با مطالعه حقوق و تعهدات طرفین استانداردهای
عام قرارداد سیف مشخص شود و ثالثاً، اثر شرط خلاف م قتضای برخی از استانداردهای مهم در
لابلای حق و تکلیف متعاملین در حقوق و در نهایت اثر مفید یا مخرب عدول از استانداردها، با دید
علمی و پژوهشی، توجه ویژه ای داده شود
علی اکبر ادیب، دانشجوی دکتری حقوق نفت و گاز دانشگاه شهید بهشتی.
چکیده
با تغییر غیر منتظره اوضاع و احوال، تعادل اولی هی عوضین قرارداد مختل م یگردد و تعهد یکی از طرفین سنگین یا مستلزم هزین ههای گزاف م یشود. در این شرایط، تاکید بر قواعد قدیمی مثل لزوم قراردادها دیگر عملی یا سازنده نبوده و با عدل و انصاف و اصل حسن نیت نیز در تعارض قرار م یگیرد. برای رفع این مشکل دکتری نهای متفاوتی در نظا مهای حقوقی مختلف شکل گرفت هاند. این دکتری نها به مساله تاثیر اوضاع و احوال بر قرارداد پرداخته و را هح لهای چندی از انحلال عقد یا شناسایی حق فسخ برای متعهد و یا اجازه به طرفین برای مذاکره در خصوص عدم » تعدیل و یا رخصت به قاضی برای تعدیل قرارداد را فراهم نمود هاند. ب ر اساس دکتری ن در صورت تغییر پی شبینی نشده اوضاع و احوال و مختل شدن تعادل اقتصادی ،« پی شبینی قراردادی، قرارداد باید به جای فسخ به نحوی از انحا تعدیل شود تا توازن تعهدات متعاقدین و منافع آ نها محفوظ بماند و پیشرفت تجارت و رفع موانع آن تضمین گردد. این دکترین ب ه قوانین برخی از کشورها نیز راه یافته است. با این حال، رویکرد نظا مها ی حقوقی مختلف در پذیرش این دکترین متفاوت بوده و طیفی از برخورد – از پذیرش کامل در برخی تا رد کامل در تعدادی دیگر- قابل مشاهده است. مقال هی حاضر با کنکاش در حقوق کشورهای مختلف، به تجزیه و تحلیل این رویکردها پرداخته و با توجه به مطالع هی امتیازات و مضرات آن و شرایط خاص کشور درصدد جس توجوی را هحلی است تا با ابقای قرارداد به نحوی منصفانه به جای فسخ آن، موجبات آرامش خاطر فعالین اقتصادی و در نتیجه ارتقای من افع تجاری به ویژه سرمای هگذاری را فراهم آورد.
فلسفه حقوقی مقابله با خسارت چیست و بر اساس کدام یک از تئوریهای «مبتنی بر اصول»، «فایده گرادی» ، «مبتنی بر قاعده مطلق»، «مبتنی بر فضیلت»، «حقوق طبیعی»، «پوزیتوسیم»، «رآلیسم» و «مکتب حقوق به مثابه تفسیر» قابل توجیه است؟ این مقاله ضمن توصیف کوتاهی از قاعده مقابله با خسارات و اشاره به مسائل حقوقی که نویسندگان محترم در طول دو دهه گذشته حول آن اظهار نظر فرمودهاند، درصد اثبات این مطلب است که قاعده مقابله با خسارات بر اساس فایدهگرایی اقتصادی بنا شده و با سایر مکاتب حقوقی نیز هماهنگ است و یا حداقل تضادی ندارد. به نظر میرسد، قواعد غیر موضوعه فراوانی را نمیتوان پیدا نمود که از دیدگاه مکاتب مختلف فلسفی موجود، وجاهتی همانند قاعده مقابله با خسارت داشته باشد. اگر این ادعاها ثابت شود در پذیرش یا نهادینه کردن چنین قاعدهای، توسط قانونگذار و قضات، نباید تردید جدّی روا داشت.