Category : حقوق بین الملل , حقوق بین الملل ارتباطات جمعی , حقوق بین الملل توسعه , حقوق جزا و جرم شناسی , حقوق حل و فصل اختلافات بین المللی , حقوق حمل و نقل دریایی کالا , حقوق حمل و نقل ریلی کالا , حقوق حمل و نقل زمینی کالا , حقوق حمل و نقل هوایی کالا , حقوق دیپلماتیک و کنسولی , حقوق رایانه و ارتباطات جدید , حقوق محیط زیست , حقوق مخاصمات مسلحانه , حقوق معاهدات بین الملل , حقوق گردشگری , کتاب ها
تألیف: دکتر مهراب دارابپور
استاد حقوق تجارت بینالملل دانشگاه شهید بهشتی
نویسندگان همکار در این کتاب:
- دکتر غلامعلی سیفی زیناب، استادیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
- دکتر محمد داراب پور، دکترای حقوق بین الملل
مشخصات نشر : تهران : انتشارات گنج دانش، ۱۳۹۸.
مشخصات ظاهری : ۳۰۰ ص.
شابک : 978-622-6187-28-2
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه:ص.۲۵۸-۲۷۱.
فهرست مختصر فصول و مباحث این کتاب:
بخش اول: اصول و مبانی گردشگری و اخلاق متعالی انسانی 9
فصل اول: حیات اقتصادی و اجتماعی گردشگری 11
مبحث اول: سهم ایران از گردشگری و کیک اقتصادی جهان 17
مبحث دوم: اثرات گردشگری در حیات بخشی انسانها 21
مبحث سوم: پیشینه تاریخی، حمایت، امنیّت و آزادی گردشگران 35
فصل دوم: مبانی حقوق گردشگری و اخلاق متعالی انسانی 53
مبحث اول: حقوق بشر 58
مبحث دوم: آزادیهای مذهبی 75
فصل سوم: اخلاق عرفی و دینداری گردشگران مذهبی (حجاج و زوار) و سیاست خشونت زدایی 83
مبحث اول: اخلاقیّات متفاوت مردم و انواع حجاج 83
مبحث دوم: جایگاه اخلاق خدایی در پندار، گفتار و رفتار گردشگران 91
مبحث سوم: اخلاق حسنه 95
مبحث چهارم: اخلاق در نظریّات و عمل و آفات آن 119
مبحث پنجم: سیاست واحد جهانی برای گردشگری و نفی خشونت 127
بخش دوم: حقوق عمومی و خصوصی گردشگران و مسؤولیّت دولتها 141
فصل اول: وظایف قانونی و تعهّدات عمومی دولتها 143
مبحث اول: برخورد با موانع موجود 147
مبحث دوم: وظیفه حاکمیتی حکومت 150
مبحث سوم: وظیفه خدماتی حکومت 166
فصل دوم: حقوق و تعهّدات خصوصی و قراردادی گردشگران و سرپرستان آنها 177
مبحث اول: حقّ دسترسی به امکانات برای گردشگران 177
مبحث دوّم: سایر نیازمندیهای مقدّماتی گردشگران 184
مبحث سوم: انواع تعهّدات و مسؤولیتهای گردشگران 194
مبحث چهارم: مرجع مطالبه حقّ و اجرای حکم دادگاه یا رأی داوری 201
مبحث پنجم: انواع قراردادهای مرتبط با گردشگران 201
فصل سوم: مسؤولیّت بینالمللی دولتها در مقابل گردشگران 211
مبحث اول: تفاوت ایجاد مسؤولیّت و اعمال صلاحیت 213
مبحث دوم: مسؤولیّت دولتها در مقابل آسیب دیدگان 218
مبحث سوم: حل و فصل اختلافات ناشی از صدمات به گردشگران 236
ضمیمه کتاب 250
داستان شبلی به نظم ناصر خسرو 255
کتاب نامه 258
الف) کتب و مقالات 258
ب) آیات و احادیث 263
پ) آیین نامهها، رویهها، قوانین، کنوانسیونها و… 270
ت) لیست موافقتنامههای مودّت بین ایران و سایر کشورها 271
نمایه واژگان 273
مقدمه کتاب
حقوق گردشگری بینالمللی یا حقوق انسانی بینالمللی؟
هدف این کتاب، قبل از بحث از حقوق گردشگران در سطح بینالمللی، «حقوق انسان» به طور کلّی به عنوان کسی است که از روی اختیار یا با اجبار به محلی غیر از مکان زندگی معمولی خود سفر میکند. هر انسانی از محلّی به محلّ دیگر میرود، مهاجرت ارادی و غیر ارادی پیش میآید. دفاع از حقوق انسانها، به ویژه آنهایی که احیاناً از وطن، قوم، خویش و قبیله خود دور ماندهاند، از نظر اخلاق انسانی که مقدّم بر سایر اخلاقها میباشد، پسندیده است. چون هر گاه انسان کار نیکی کند، خودش به کمال نزدیک میشود و هر گاه مرتکب کار بدی شود، خود او شرمسار میگردد.
مردم برای تفریح، گردشگری، زیارت، حجّ و دیدن بزرگان، غمدیدگان و اولیاء خدا یا آثار باقی مانده از آنها، یا رؤیت زیبایی و هنر صوتی، تصویری، مکانی، جغرافیایی، تاریخی به کشورهای دیگر میروند. آنها، علاوه بر تکلیف حقّهایی دارند که رعایت آن الزامی است. هر کس این حقّها را ضایع کند مسؤول است.
در حقیقت این کتاب برای صیانت حقوق همه انسانها، بدون در نظر گرفتن عقاید دینی، سیاسی، اجتماعی، مرام، کشور، رنگ پوست و سایر تمایزها نوشته شده و در قالب حقوق گردشگری بینالمللی به زیور طبع آراسته شده است. در عین حال، از بیان دردها و فجایع انسانی در تاریخ و جغرافیا که موجب عبرت آیندگان میباشد، غفلت نشده است.
هر کدام از دو بخش این کتاب به سه فصل تقسیم بندی شدهاند. در فصل اول بخش اول به وسایل عمومی، اثرات مفید گردشگری و حمایت و امنیّت گردشگران پرداخته شده است. فصل دوم و سوم به مبانی گردشگری و اخلاق متعالیه انسانی گردشگران، یعنی آزادی مذهبی، حقّ دسترسی به امکانات، رعایت حقوق بشر و اخلاق گردشگری پرداخته است. در بخش دوم از سازمانهای گردشگری بینالمللی، وظایف قانونی دولتها و حقوق و تعهّدات قراردادی گردشگران سخن به میان خواهد آمد. در فصل آخر از بخش دوم، به مسؤولیّت مدنی دولتها در مقابل جهانگردان (زائران- حجاج- گردشگران) که در واقع بخشی از حقوق بینالملل عمومی است پرداخته شده است. در لابه لای این فصل، فاجعه منا و شروطِ مسؤولیّت دولتِ میزبان نیز به عنوان نمونه تحلیل شده است.
هدف از نگارش کتاب حاضر این است که از گسترش وحشتناک عقیده ظالمانه و جفاپیشه ی گروهی که انسانها را دارای حقّ نمیدانند و تنها برای آنها وظیفه و تکلیف بر میشمارند، جلوگیری شود. این حقوق انسانی در لابه لای بحثها، با نشتر انتقادات سازنده شکافته شده و رخدادهای نقض ناخوشایند این حقوق با زبان شیرین طنز آمیخته شده است تا شاید آنهایی که کم یا زیاد از محاسن و مکارم اخلاقی فاصله گرفتهاند، به راه شریف انسانیّت باز گردند. و ما توفیقنا الا بالله العلی العظیم.
محمّد داراب پور و غلامعلی سیفی زیناب
زمستان 1397 شمسی
من بعد از این به دیاری اگر سفر کنم هیچ ارمغانه ای نبرم، جز سلام دوست[1]
انسانها با سفر و گردشگری و دیدار یکدیگر غنیتر و کاملتر میشوند. کتابهای مقدّس برای این دیدار اهمیت زیادی قائل شدهاند.
هنگامی که در دیدارها سلام، صلح و صفایی تقدیم شما شد، نیکوتر از آن پاسخ گوئید یا حداقّل همانند آن خوبیها را به طرف مقابل هدیه کنید.[2] بیان دوستی باید از صمیم قلب باشد، نه چون زاهدان دغلباز دروغ پرداز:
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد هزار جامه تقوی و خرقه تزویر[3]
دیدن خوبان، زیارت نیکان، بودن در کنار جان جانان و دل دادن به خجستگان و خوبرویان جهان دل انگیز است و عمر افزا.
روی نکو معالجه عمر کوته است این نسخه از علاج مسیحا نوشتهایم[4]
هنگامی که نیکان به شهری میروند، آنجا بهشت میشود هر چند کویر بوده باشد.
بلی هر جا رسد حوری سرشتی اگر دوزخ بود گردد بهشتی
گاهی در غربت و زندان بودن، طعنه ی تلخ شرقیان و غربیان شنیدن و غریبانه گریستن نیکوتر از آزادی تلخوش، در کنار جاهلان مقدّس نما در وطن است.
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم[5]
گاهی باید از دست نادانهایی که از وجودشان زهر حماقت میچکد، گریخت، هر چند دست تو را میگیرند تا به بهشت موعود برند. آن بهشت را باید بی درنگ بهشت و سر به بیابان گذاشت:
گر از آدمیانی که بهشتت هوس است عیش با آدمی یی چند پریزاد کنی[6]
زندگی عاشقانه با پریزادها نتوان کرد، مگر با احسان که حقّ جلّ و علا فرمود: نیکی کن همانگونه که خدا به تو نیکی کرد، اَحسِن کما اَحسَنَ اللهُ الیک[7] کاملاً بیمنّت و بیمنتها. آخرت را بر دنیا برگزین، لیکن چون دنیا عزیز است و با همه عیش و عشرتها که برای شما آفریده شده است، مبادا آن را فراموش کنید و از آن بهرههای نیکو نبرید! نیکی کنید و از فساد بپرهیزید. البتّه، راه میانه برگزینید که:
همه اخلاق نیکو در میانه است که از افراط و تفریطش کرانه است[8]
با هر کسی باید به زبان شیرین و دلنشین خودش صحبت کرد، هر ملتی با آداب خودش و هر مکتبی با زبان شیوای مورد پذیرشش رفتار نمود.
چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد[9]
هدف همه عبادات، طواف و چرخش در گردش حقّ، جلّ شأنه، نیکی کردن است، نیکی به بشر زیبایی است، حتّی با روزه گرفتن، عشق به انسانها، سیاه و سفید و سرخ و زرد و گندمی. قواعد گردشگری به ما فرمان میدهد که سیاحت و زیارت، گردشگری و حجّ و سیر در آفاق و انفس کنید تا به نیکی برسید.
پـسر نـوح بـا بـدان بنشست خـانـدان نبـوتـش گم شـد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد[10]
سیر و سیاحت کنید و دور جهان بچرخید، هر جا نیکی دیدید به دنبالش به رقص آئید و انسان شوید و هر جا با بدی روبرو شدید از آن فرار کنید تا مبادا به انسانیّت شما خدشه ای وارد شود! از بدی به سوی خوبی در سیاحت باشید.
باورمداران عزیز شما نیز سیاحت و گردشگری کنید و قرائتهای مختلف از دین خدا را ملاحظه نمائید و نیکترین را انتخاب کنید، به ظاهر گرایان کم دانش که میخواهند با جهلِ مرکّب مقدّس خویش مردم را به گمراهی هدایت کنند، پشت کنید که آنها که صفت عالِم به خود داده و باد در عبایِ غرور انداختهاند، مَرکبهایی بیشتر نیستند که کتابهای فراوان بر پشت آنها نهاده شده است (سوره جمعه آیه 5). اگر میتوانید حتّی به این ولوله کنندگان مقدّس هم آزار نرسانید تا چه رسد به انسانهای آزاده و دوست داشتنی و عشق ورزیدنی!
راحت مردم طلب، آزار چیست؟ جز خجلی، حاصل این کار چیست؟
روز قـــیامت کـه بود داوری شرم نداری که چه عذر آوری!؟[11]
گردشگری یعنی به سوی خوبیها رفتن، در عشق آنها نفس کشیدن، به سمت الهه ی عشق رفتن!
خدا را میتوان در همه ی خوبیها، نهایت و انتهای همه ی نیکیها، همه ی رحمها و مروّتها، تمامیِ زیباییها، نغمه ی عشقها، نگاه مهر آمیز هر ذرّه و رقص مستانه آنها، عشق ورزیدن به انسانها، آغوش محبّت خود را برای آنها باز کردن، دویدن به طرف خوشبختیها و هدیه کردن آنها به انسانها، لذّت بردن از مواهب مادّی و معنوی، چشاندن عسل محبّت به اطرافیان، درد و غم از دل غمدیده زدودن و درست کردن بهشت برای مردمان و بینا شدن و خوب دیدن، دوری از بدیها و گذشت کریمانه از ناهنجاریها جستجو کرد. نباید مردم را به بهشت برد، بلکه باید بهشت را برایشان به ارمغان آورد!
خدای عارفان، عشق و محبّت است و با خدای تلاش گران فقهی نسبت چندانی ندارد. به امر خدای عارفان محبّت به کودکان، زنان و کهنسالان، حتّی در زمان جنگ، الزامی است؛ خراب کردن معابد، مساجد و کلیساها و هر جا که سمبل عشق به خوبی هاست، ممنوع است. هر نیکی که بر خودپسندی برای دیگران بخواه و هر بدی را که برای خود دوست نداری، برای دیگران نیز تمنّا نکن.
خشونت از هر کس ناپسند است و از مدعیّان رهراوان باورمداری بسیار نارواتر و کریهتر است. خدا ترانه و غزلِ سلام و شادی برای مردم است. در یک کلام خدا سلام است و سلام خداست. آرامش، صلح و دوستی و محبّت بالاترین اصلی است که سلام خدا آن را وضع کرده است.
البته، دفاع و داشتن نهایت قدرت دفاعی، برای هر شخص و ملّتی از ضروریّات عقلی و خرد جمعی است، ولی جنگ و شروع به آن هرگز. صلح مولای دفاع است. صلح باید تمام عیار باشد. نبودن جنگ، برای صلح کافی نیست. هنگامی صلح حاکم است که جامعه مدنی از جهت مثبت، سرشار از عدالت، تفاهم، احترام به نظرات دیگران، همراه با رقابت دوستانه و آزادی باشد و از جهت منفی، عاری از هر گونه خشونت، نفرت، کینه و انتقام جویی در کردار و گفتار و پندار مردم شود. مجموعه خوبیها، حاضر و حتّی یکی از بدیها هم موجود نباشد.
هیچ بدی نارواتر از این نیست که علیرغم انتساب همه خوبیها به خدا، به نمایندگی او هر جنایت و خیانتی جایز شمرده شود. صلح بدون برابری انسانها و برادری و عضو یک خانواده شمرده شدن تمامی انسانها، در واقع جنگ سردِ کم سر و صداست. گُلِ وجود صلحِ بی آرامش، عطر و بویی ندارد. مقام تحمّل در اختیار هر کسی نیست، سعه صدر نیرویی خدادادی میطلبد.
یکی مؤمن دگر را کافر او کرد همه عالم پر از شور و شرر کرد[12]
مؤمن و کافر، هر دو، از جام الست نوشیدهاند، زیر و بم آهنگ موسیقی خاطرات هر دو انسان را زنده میکند. به گفته مولانا:
مطرب آغازید پیش ترک مست در حجاب نغمه، اسرار الست!
زبان شیرین، نرم، لطیف و دلچسب میخواهد که جامعه را آرام و دل مردم جهان را رام کند، ناسزا، تهمت، مرگ باد و داد و بیداد که میوه ی شیرین دلارام ندارد، زقّوم به بار میآورد و تلخ کامی و خرابی و انهدام و بدبختی و فلاکت و انعدام.
پیامبر گرامی اسلام در سال دهم هجرت، در اوج قدرت اسلام، به زن و مرد مسیحی نجرانی اجازه فرمود که در مسجد النبی مراسم مذهبی خود را به پا دارند،[13] هیچ زن مسیحی و یهودی و غیره را مجبور به پوشیدن مقنعه و چادر و سرانداز نکرد و ظلم به آنها ننمود،[14] حتّی خدا زنان مسلمان ارشد را از پوشیدن حجاب اجباری معاف داشت.[15] برای نپوشیدن حجاب سایر مسلمانان هم مجازات وضع نفرمود. حال چگونه پیرزن گردشگر هشتاد نود ساله مسیحی یا یهودی که برای مسافرت به خارج از کشوری که اکثراً مسلمان هستند میآید باید حجاب بپوشد! کاتولیک تر از پاپ شدن و پوشیدن پوستین وارونه بر اندام دلربای اسلام نه صلاح است و نه مصلحت بلکه آتش زدن به صنعت توریسم و اقتصاد است.
مکتبی که با توهین، آتش زدن سمبل احترام دیگران (پرچم) و خراب نمودن مأمن آنها و بریدن سر فرزندانشان و فروش دختران مردم در بازار و راه اندازی برده فروشی و قانون شکنی و شرع فروشی بخواهد عقاید ناروای خود را به عنوان بهترین کالای جهان به مردم عرضه کند، نمیتواند انتظار احترام مادّی و معنوی از مردم جهان داشته باشد.
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید، جو ز جو
جهان عکس العمل افعال تک تک انسان هاست، اگر به طرف خوبی (الهه ی عشق) حرکت شود، جهان همراه او سلام و شادی میآفریند و انسان را بالا میبرد، چنانچه به طرف بدی (شیطان) حرکت شود، همه بدی میبیند. بنگر که چه راهی انتخاب میشود، اَعمالِ شیطانی را تحت لوای خدا؟ یا فرمان خدا ربانی را بدون ریا؟!!
وای اگر روزی مصلحت حکومتگران به عنوان مصلحت نظام جلوه کند. در این هنگام باید انتظار انهدام قانون داشت و انعزال نظر مردم. در جایی که دانشمندان باید به زبان مردگان و حیوانات سخن گویند، شجاعت میمیرد و دستور پیامبر که بهترین کلام، سخن حقّ در نزد سلطان جایر است[16] نادیده گرفته و منکوب میشود و نادانانِ بله قربان گو و دانایان مادّی پرست چاپلوسِ هرزه گو، جای بزرگان را میگیرند و کارهای بزرگ به مدّاحان حقیر داده میشود و بزرگان به انجام کارهای کوچک امر میشوند، دیگر «جامعه ی سلام» وجود نخواهد داشت و سلام، سلامتی، سلم و تسلیم از آن رخت بر میبندد، این جاست که زندگی بر «انسانیّت» تلخ و ناگوار میشود. اگر تنها گردشگری، با موازین مقبول بینالمللی، در ایران عملی گردد، هیچ فردی بدون شغل، هیچ سفره ای بدون نان، هیچ فردی بی اطلاع از وضع جهان، هیچ کسی مدعی ایده ی باطل بودن اعمال مردم جهان و صحیح بودن اعمال خود نمیشد و البتّه با مطالعه کتاب اعمال دیگران، هیچ کس برده ی فکری دیگری نمیگردید.
علاوه بر اجتماعی و اقتصادی و کار آفرین بودن، گردشگری نوعی زیبایی است. کسی که در مقابل زیباییها حسّاس نباشد و به شور و وجد نیاید، امکان درک عشق را ندارد. عشق زاده ی حُسن خدادادی است و فراق و حزن و غم همزاد مسیر عشقند؛ حزنهایی که از آن هزاران شادی متولّد میشود.
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد ما به امیّد غمت خاطر شاد آمده ایم
رعایت انسانیّت و اولویّت دادن حقوق مردم بر منافع خویش، کشور و دنیا را گلستان میکند و دردها را بر میچیند. گردشگری نیز یکی از داروهای مفید و مؤثر بسیاری از دردهای جامعه است که درمان آنها سخت و طولانی است. زعفرانِ درمان این درد در لا به لای پرچم غنچهها و گلهای حقوقی این کتاب نهفته است که تقدیم تمامی مردمان انسان دوست میگردد.
مهراب داراب پور
پاییز 1397
[1] سعدی
[2] قرآن مجید، سوره نساء آیه 86، فاذا حییّتم بتحیّه، فحیّوا باحسن منها او رُدّوها.
[3] حافظ
[4] نظیری نیشابوری
[5] سعدی
[6] حافظ
[7] قرآن کریم، سوره قصص، آیه 77
[8] گلشن راز شبستری
[9] مولوی
[10] سعدی
[11] سعدی
[12]گلشن راز شبستری
[13] اگر پیشنهادی مطلوب نباشد و حرکت به سوی خدا، اجباری شود و هر کس بخواهد عقیده خود را اعمال کند در دنیا جهنّمی ایجاد خواهد شد که دوزخهای وعید داده شده در کتب مقدّس در مقابل آن ناچیز است. بهشت جایی است که آزاری نباشد، حقّی ضایع نشود، اسطوره ای به جز مهربانی نباشد، و شیوه ای جز ایجاد صلح و صفا بین عموم ملّتها مطرح نشود و عشق و خوبی جای نفرت و بدی بنشیند.
[14] آیه 99 سوره یونس: اگر پروردگار تو میخواست، همه اهل زمین ایمان میآوردند پس آیا تو (ای پیامبر) میخواهی مردم را مجبور کنی که ایمان بیاورید؟! دین یک پیشنهاد است نه یک الزام و جبر و زور.
[15] آیه 60 سوره نور: و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحاً فلیس علیهّن جناح ان یَضعنَ ثیابهن غیر متبرجاتٍ بزینه…. ترجمه: و زنان سالخورده که (از ولادت و عادت) باز نشستهاند و امید ازدواج و نکاح ندارند بر آنان باکی نیست در صورتی که اظهار تجملات و زینت خود نکنند که جامههای (متعارف) خود را نزد نامحرمان برگیرند، و باز هم عفت و تقوا گزینی (و بر نگرفتن جامه) بر آنان (در دین و دنیا) بهتر است، و خدا (به سخنان خلق) شنوا و (به اغراض و نیّات آنها) آگاه است.
[16] أفضَلُ الجِهادُ کَلِمَهُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ. برترین سخن ها، کلام حقّ در مقابل حاکم ظالم است.